بچه ها این نه رمانه نه داستان نه شعر...یه متنه....متن ادبی...یعنی اینجوری روش اسم گذاشتن...دیروز تو انجمن هولی هولی نوشتمش ولی همه گفتن خیلی خوبه منم گذاشتمش که نظرتون رو بدونم..خوب دیگه... فرش خیال فرار...می خواهم فرار کنم...باچی؟با قطار خیال بافی،که ساعت غم از تونل رویا خالی می شود و دوباره پر می شود از ادم هایی که می خواهند فرار کنند.فرار ازچی؟از هر چیزی که ناراحتشان کند.از گریه،ازغم،غصه... بگذریم... تار و پود خیالم را،آرام،آرام می بافم ولی حیف که کسی حاصلش را نمی خرد.ولی شاید روزی کسی بیاید و بگوید:من خریدارم...چند؟؟ وبگویم:این فرش اندازه ی تمام رویا های من ارزش دارد. نظررررررررررررر نشه فراموش
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
به وب داستانهای استلا و آستریکس خوش اومدید.
Archivesشهريور 1392مرداد 1392 AuthorsLinks
عشقه من تویی...
ساختن وبلاگ
تخیلی
|